شعر | با صدای شاعر
شعرهای معاصر ایران را با دکلمه و صدای شاعر بشنوید ــــــــــــــ♬ــــــــــــــ برای شنیدن شعرها به تفکیک شاعر، در ساندکلاد ما، بخش پلیلیستها را ببنید. برای دانلود شعرها، در تلگرام ما عضو شوید. 🔁 لینک کانال تلگرام https://t.me/schahrouzk 🔁لینک ساندکلاد https://soundcloud.com/shah-rouz
قیصر امینپور | میخواستم که ولوله بر پاکنم ولی
▨ نام شعر: میخواستم که ولوله بر پا کنم ولی
▨ شاعر: قیصر امینپور
▨ با صدای: شاعر
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ساندکلاد من
────────
میخواستم که ولوله بر پا کنم ولی
با شورِ شعر محشر کبری کنم ولی
با نی به هفت بند غزل ناله سر دهم
با مثنوی رهی به نوا وا کنم ولی
تا باز روح قدسی حافظ مدد کند
دم میزدم که کار مسیحا کنم ولی
فریاد را بکوبم پا بر سر سکوت
یا دست کم به زمزمه نجوا کنم ولی
دل بر کنم از این دل مرداب وار تنگ
با رود رو به جانب دریا کنم ولی
این بی کرانه آبی آیینه ی تو را
با چشمِ تشنه، سیر تماشا کنم ولی
«باید» به جای «شاید» و «آیا» بیاورم
فکری به حال «گرچه» و «اما» کنم ولی
دکتر مهدی حمیدی شیرازی | پادشاه بیتخت
▨ نام شعر: پادشاه بیتخت
▨ شاعر: مهدی حمیدی شیرازی
▨ با صدای: مهدی حمیدی شیرازی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــ
بر مرگ دکتر لطفعلی صورتگر
ــــــــــــــــــ
این وصفِ او نشد که سخن دلپذیر داشت
یا طبعِ رودکیّو زبانِ جریر داشت
هرگز نداشت خاک بدینسان سخنوری
با آن که قیس داشت که ابناثیر داشت
خلّاق تیرهبختان در حلق او نشست
چون بیهقی هزار سخندانِ چیر داشت
در این فضائلی که به چنگ آرد آدمی
هرکس که بینظیرتر آمد، نظیر داشت
گیتی پس از دقیقی و قطران و بوسعید
چون سعدی و نظامی و حافظ دبیر داشت
گر وصف او بخواهی از من شنو، که او
در جسمِ آدمی جگرِ نرهشیر داشت
هرگز به هیچ بارِ غمی پشت خم نکرد
چون گل به چهره خرّمیِ ناگزیر داشت
مانند صبحِ عید به هر جا که میدمید
بوی بهار داشت روان بشیر داشت
تاریکیاش ز گونه نمیکاست روشنی
در خون سرشته تابش مهرِ منیر داشت
نیما یوشیج | در شب سرد
▨ نام شعر: در شب سرد
▨ شاعر: نیما یوشیج
▨ با صدای: احمد کیایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــ
در شب سرد زمستانی
کورهی خورشید هم، چون کورهی گرم چراغ من نمیسوزد
و به مانند چراغ من
نه میافروزد چراغی هیچ،
نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا میافروزد.
من چراغم را در آمد رفتن همسایهام افروختم در یک شب تاریک
و شب سرد زمستان بود،
باد میپیچید با کاج،
در میان کومه ها خاموش
گم شد او از من جدا زین جادهی باریک
و هنوزم قصه بر یاد است
وین سخن آویزهی لب:
«که میافروزد؟ که میسوزد؟
چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟»
در شب سرد زمستانی
کورهی خورشید هم، چون کورهی گرم چراغ من نمیسوزد.
▨
نیما یوشیج
دی ماه ۱۳۲۹
شهریار | ای وای مادرم | دکلمه ساعد باقری
▨ نام شعر: ای وای مادرم
▨ شاعر: شهریار
▨ با صدای: ساعد باقری
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــ
تذکر: نسخههای دیگری از شعر موجود است که طولانیتر است، اما متن شعر ارایه شده در اینجا منطبق بر نسخهی خوانش شده توسط استاد ساعد باقری است.
ــــــــــــــــــ
۱
آهسته باز از بغل پلّهها گذشت
در فکرِ آش و سبزی بیمار خویش بود
امّا گرفته دور و برش هالهای سیاه
او مرده است و باز پرستارِ حال ماست
در زندگیّ ما همه جا وول می خورد
هر کنجِ خانه صحنهای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سرِ کارِ خویش بود
بیچاره مادرم
۲
هر روز میگذشت از این زیرپلّهها
آهسته تا به هم نزند خوابِ نازِ من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغلِ کوچه میرود
چادرنماز فلفلی انداخته به سر
کفشِ چروکخورده و جورابِ وصلهدار
او فکر بچّههاست
هر جا شده هویج هم امروز میخرد
بیچاره پیرزن، همه برف است کوچهها
۵
انصاف مید
دکتر مهدی حمیدی شیرازی | طبع خاموش
▨ نام شعر: طبع خاموش
▨ شاعر: مهدی حمیدی شیرازی
▨ با صدای: مهدی حمیدی شیرازی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــ
کِلکِ شیرینزبانِ من، صد حیف
سالها میرود که گویا نیست
طبع گوهرفزای من افسوس
دیگر آن بحرِ گوهر افزا نیست
نغمهسازنده مرغِ جانِ مرا
نغز، آن نعمههای شیوا نیست
رفته در خواب بیکران خاموش
آن که چون او بلندآوا نیست
ای گرانمایه طبعِ خستهی من
کهت گهرها به هیچ دریا نیست
خوب کردی که خاموشی، گر چند
بیتوام زندگی مهنّا نیست
رفتی از دستِ من؛ که دانستی
که تو را جایِ ماندن اینجا نیست
هیچکس قدرِ تو چو من نشِناخت
گفتی این یک تن آنقَدَرها نیست
عمرِ من گرچه در هوای تو شد
پایبندِ تو، عمرِ تنها نیست
تو به نازیدن احتیاجت بود
که به جز ناز، کارِ رعنا نیست
ناز کردیّو ناز تو نخرید
چشم کورِ زمان که بینا نیست
فخرالدین مزارعی | رهایی
▨ نام شعر: رهایی
▨ شاعر: فخرالدین مزارعی
▨ با صدای: شهروز کبیری
▨ موسیقی: قطعهی «خودکشی دکتر رودلف» از کیهان کلهر
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــ
:ماهی اندیشید در ژرفای آب
"میتوان آیا رها زین قید شد؟"
تور ماهیگیر از امواج خاست
ماهی از دریا رها شد، صید شد.
▨
فخرالدین مزارعی
متخلص به آرزو
اسماعیل خویی | چه چشمهایی دارد
▨ نام شعر: چه چشمهایی دارد
▨ شاعر: اسماعیل خویی
▨ با صدای: اسماعیل خویی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــــــــ
چه چشمهایی دارد
ستارگان کدامین شبِ شکفتهی شاد
در آن دو برکهی خاموش
تهنشین شدهاند؟
کدام ساحل آغوش
قرار بخشید شبها
به موج سینهی او؟
دلِ هوایی من
در این سپیدهی لبخند
چگونه خواهد دانست
که بادِ شُرطه کجا میبرد
سفینهی او؟
▨
اسماعیل خویی
بنشینم و صبر پیش گیرم | سعدی | دکلمه دکتر محمدجعفر محجوب
▨ نام شعر: بنشینم و صبر پیش گیرم، دنبالهٔ کار خویش گیرم
▨ شاعر: سعدی
▨ با صدای: دکتر محمدجعفر محجوب
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــ
ای سرو بلندِ قامت دوست
وه وه که شمایلت چه نیکوست
در پای لطافت تو میراد
هر سرو سهی که بر لب جوست
نازک بدنی که مینگنجد
در زیر قبا چو غنچه در پوست
مه پاره به بام اگر برآید
که فرق کند که ماه یا اوست؟
آن خرمن گل نه گل که باغ است
نه باغ ارم که باغ مینوست
آن گوی مُعَنْبَرست در جَیب؟
یا بوی دهان عنبرین بوست؟
در حلقهٔ صَولَجان زلفش
بیچاره دل اوفتاده چون گوست
میسوزد و همچنان هوادار
میمیرد و همچنان دعاگوست
خون دل عاشقان مشتاق
در گردن دیدهٔ بلاجوست
من بندهٔ لعبتان سیمین
کاخر دل آدمی نه از روست
بسیار ملامتم بکردند
کاندر پی او مرو که بدخوست
ای سختدلان سستپیمان
این شر
ضیاءالدین خالقی | سیبهای اتفاقی
▨ نام شعر: سیب های اتفاقی
▨ شاعر: ضیاءالدین خالقی
▨ با صدای: ضیاءالدین خالقی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــــــ
سیبهای اتفاقی من
رویاها را نقش میزند
و من
میافتم
در ثانیههایی از شکوفهها
در لحظههایی از فروردین
به یادِ اولینروزهای عاشقی
در خاکیترینخاطرهها
یادت بهخیر
که بهارِ امسال هم
عطرِ خودت را در شاخههای درختان
و دستهای از گُلهای سرخ
پیچیدهای
و یادهایت را به من
یادگاری میدهی.
▨
ضیاءالدین خالقی
از کتاب پرندهها به نام تو، نشر همسایه
مهدی اخوان ثالث | ای درخت معرفت
▨ نام شعر: ای درخت معرفت
▨ شاعر: مهدی اخوان ثالث
▨ با صدای: مهدی اخوان ثالث
▨ موسیقی: قطعه طُرقه از کیهان کلهر
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــ
ای درخت معرفت! جز شک و حيرت چيست بارت؟
يا که من باری نديدم غير از اين بر شاخسارت؟
بر زمينت کِشت و بردت سر به سوي آسمانها
باغبانِ شوخ چشمِ پير و پنهان آبيارت
يا بر آی از ريشه و چون من به خاکِ مرگ در شو
تا نبينم سبز زين سان هم زمستان هم بهارت
يا از آن سر شاخههای دور و پنهان از نظرها
ميوهای ديگر فرو افکن برای خواستارت
حاصلي جز حيرت و شک، ميوهاي جز شک و حيرت
چيست جز اين؟ نيست جز اين؛ ای درختِ پير، بارت
عمرها خوردی و بردی غير از این باری ندادی
حيف، حيف از اين همه رنجِ بشر در رهگذارت
چند و چونِ فيلسوفان چون بَرِ ديوارِ ندبه است
پيرک چندی زنخزن* ريشجنبان در کنارت
اي کلاغ صبحهای روشن و خاموش برفی
خوشتر از هر فيلسوفی دوست دارم قار ق